چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 12:10 :: نويسنده : amin
بيماري پاخوره گندم
خسارت بيماري پاخوره گندم در مزارع آبي و بخصوص در سال هاي پر باران به صورت لكه اي در مناطق معتدل استان گلستان مشاهده مي شود. طوري كه گاهي خسارت اين بيماري در مزارع گندم تا حد قابل توجهي افزايش مي يابد. بر اين اساس در اين نوشتار سعي شده مطالب مفيد و كاربردي فصل هاي دوم ، سوم و چهارم كتاب « بيماري پاخوره غلات »، نوشته ديويد هورن باي ترجمه و تلخيص شده است. 1-1- ريشه دهي غلات شناخت جنبه هاي مختلف سيستم ريشه دهي غلات ميزبان در ارتباط با بيماري پاخوره ضروري است. سيستم ريشه افشان غلات دو بخش مشخص دارد. ريشه هاي بذري و ريشه هاي ثانوي ، طوري كه اين دو نوع ريشه از نظر زمان ظهور و عمق ريشع دهي با هم تفاوت دارند. (كلپروريك مان ، 1990) معتقد است در ابتدا رشد محورهاي اين ريشه افقي بوده و سپس رو به پايين رشد مي كنند و اين طرز رشد، در واقع امكان استفاده هر چه بيشتر از خاك را براي ريشه در طول فصل رويش فراهم مي سازد. انشعاب دوم و سوم محورهاي ريشه نيز باريك تر و كوتاهتر از محورهاي اصلي ريشه مي باشند و در وهله نخست به عنوان ريشه هاي جذب كننده محسوب مي شوند . همچنين دوره ريشه دهي گندم ممكن است به « درجه روز » (degree-day) اندازه گيري شود و اين دوره تقريبا برابر با 250 درجه – روز ( با دماي پايه صفر درجه سانتي گراد ) است. 2-1- اثرات متقابل عامل بيماري مثلث بيماري (اثر متقابل عامل بيماري ، ميزبان و محيط ) و هرم بيماري ( اثر متقابل عامل بيماري ، ميزبان ، محيط و زمان ) شناسايي مجموعه عوامل مربوط به عامل بيماريزا را تسهيل مي كنند (بات من ، 1978 ). در اين جريان يك فرضيه در تمام روابط داخل هرم بيماري صدق مي كند و آن فرضيه ، ماهيت كنش متقابل اجزاي ميزبان و انگل را به عنوان عوامل تعيين كننده روابط پارازيتي و عامل بيماريزا بيشتر مورد توجه قرار مي دهد. با اين فرض كه ميزبان و انگل هر يك عوامل بالقوه مساعد و نامطلوب نسبت به يكديگر دارند، چهار محيط ( محيط هاي مساعد و نامساعد ميزبان براي عامل بيماري و برعكس ) قابل تشخيص مي باشد. به طوري كه هر يك از اين محيط ها اجزاي چند گانه اي دارند. نوع رابطه را نيز مجموع اجزاي چهار محيط و اثرات متقابل آنها مشخص مي كند. به طور كلي بر اساس يافته هاي اين تحقيق ، (هابرومك كاي بويس ، 1993 ) با ارزيابي اجزاي مختلف بيماري پاخوره به رهيافت هاي متعدد كنترل بيولوژيكي ، غير از آنتاگونيسم كلاسيك ، دست يافته اند . در انتخاب ارگانيزم هاي احيا كننده منگنز براي تحريك رشد گياه و كنترل بيولوژيكي يك امر اتفاقي بوده است. بنابراين امكان دارد كه يك مكانيزم كلي در رابطه با منگنز ، به جاي كنترل آنتاگونيسمي ، و يا افزايش منگنز براي گياه ، موجب كنترل بيولوژيكي به وسيله ممانعت از بيماريزايي شود. بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه بيماري پاخوره حاصل اثر متقابل عامل بيماري ، گندم و محيط بوده كه در اثر آن مجموعه ، تعادل و اثر متقابل تماما"اجزاء ماهيت اثر متقابل را مشخص مي كنند. طوري كه هر قسمت از اهرم بيماري مي تواند سازگاري نسبي يك جزء از سيستم را در تعيين شدت بيماري تحت تاثير قرار دهد. 3-1- چرخه بيماري هيف هاي رونده سياه قارچ در طول ريشه غلات گسترش مي يابند. رشته هاي شفاف حاصل از آنها به سلول هاي اپيدمي و پوست ريشه حمله كرده و در نهايت وارد مغز ريشه مي شوندو پس از استقرار سريع در مغز ريشه ها ، در آوندهاي آبكشي ، انتقال مواد فتوسنتزي را به ريشه هاي تحتاني قطع مي كنند. استقرار بعدي آن در آوندهاي چوبي ، جذب آب و كلسيم را كاهش داده و بر روي ريشه لكه اي تيره ظاهر مي شود. معمولا از اين علائم براي تشخيص بوته هاي آلوده استفاده مي كنند . در خاك يا محيط كشت نيز ممكن است فيالوسپورهايي ]5[ كه فاقد خاصيت جوانه زني بوده ، ولي جنس پرتيسوم ها توليد شوند در زمان برداشت محصول در پايه ساقه ها ظاهر مي شود كه توليد آسك پو آسكسپور مي كنند. مطالعات به عمل آمده نيز نشان مي دهد كه آسكسپورها مي توانند ريشه هاي بذري گياهچه هاي سبز شده نزديك به سطح خاك را آلوده كنند. با اين مشاهده ها مي توان نتيجه گيري كرد كه بيشتر گياهچه هاي حاصل از بذور ريزش يافته در زمان برداشت در معرض خطر آلودگي به آسكسپورها هستند . اما نقش آسكسپورها به عنوان آغاز گران اپيدمي بيماري پاخوره در انگلستان هنوز كاملا ثابت نشده است ( هورن باي ، 1981 ) و به نظر مي رسد فيالوسپورها و فياليدهاي توليد كننده كنيدي در اپيدرمي بيماري نقش نداشته باشند. 4-1- اثرات متقابل محيط – بيماري بيماري پاخوره در خاكي مي تواند گسترش يابد كه PH آن بين 5/5 تا 5/8 باشد و دما نيز بين 5 تا 30 درجه سانتي گراد و رطوبتي نزديك به ظرفيت مزرعه داشته و ساختمان خاك نيز از نظر تهويه مناسب باشد ، هر چند آلودگي شديد دامنه محدود تري دارد. اين شرايط در بسياري از مناطق به طور طبيعي وجود دارد و يا بطور مصنوعي با دادن آهك ، آبياري و عمليات خاك ورزي به نفع گياه زراعي ، اين شرايط ايجاد مي شود (كوك 1981 ) .با توجه به اين شرايط بيماري پاخوره به طور گسترده در مزارع گندم مناطق معتدل ، ارتفاع هاي بالا و نيمه گرمسيري وحتي گرمسيري نيز مشاهده مي شود(گارت،1981). اثر بيماري پاخوره روي عملكرد محصول نيز به تعادل ميان گسترش بيماري و رشد ميزبان بستگي دارد. الگوهاي آب و هوا ، اثرخود را با تحريك رشد عامل بيماري و يا با تضعيف ميزبان نشان مي دهند. 5-1- خاك هاي مقاوم و حساس خاك هاي مقاوم يا سركوبگر ، خاكهايي هستند كه بيماري گياهي يا قارچ هاي بيماريزاي داخل خاك را كنترل مي كنند. كنترل طبيعي و بيولوژيكي بيماري پاخوره با اين نوع خاك ها صورت مي گيرد. خاك هاي حساس نيز شرايط را براي گسترش عامل بيماري مستعد مي كنند . خاك سركوبگر مي تواند در اپيدمي شناسي بيماري پاخوره نيز عامل مهمي محسوب شود و اين نوع كنترل در اثر كشت مكرر ميزبان به صورت « پديده زوال پاخوره » و يا به صورت خاصيت طبيعي خاك انجام مي گيرد. همچنين خاك هاي مقاوم به عنوان منبع بالقوه كنترل بيولوژيكي مورد توجه بسياري از محققان نيز قرار گرفته است; طوري كه آنان درصدد آن بر آمدند تا با وارد كردن مجدد اين ارگانيزم ها به همان خاك و يا خاك هاي ديگر ، عامل بيماري پاخوره را كنترل كنند. 2-عوامل موثر بر بيماري پاخوره هابر و مك كاي بويس (1993) عوامل موثر بر بيماري پاخوره را در جداولي گرد آوري كردند. در اين جداول اين عوامل موثر به صورت كلي بيان مي شوند . در برخي از مناطق بعضي از اين عوامل از اهميت بيشتري برخوردارند. لازم به ذكر است كه در رابطه با شناسايي عوامل موثر بر پاخوره تحقيقات زيادي صورت گرفته است. 2-1- مقاومت گياه ميزبان محدوديت هاي كاشت از نظر انعطاف پذيري، تا حدي به وسيله حساسيت غلات به پاخوره تعيين مي شود. روش معمول براي اجتناب از پاخوره يا جلوگيري از افزايش بيماري، عدم كشت گياهان ميزبان غلات است. در ايالات متحده آمريكا محرز گرديد كه در شرايط لكه هاي نكروز يكسان روي ريشه ها ، ارقام قديمي گندم پاييزه سخت قرمز، كاهش عملكرد كمتري نسبت به ارقام پر محصول گندم پاييزه نرم سفيد دارند (هابر و مك كاي بوليس ، 1993). 2-2- برنامه هاي جديد به نژادي لازمه بهره برداري از مقاومت شناخته شده در ساير گونه ها همكاري ميان به نژاد گران و زيست شناسان مولكولي مي باشد. يك مورد از اين توع تحقيق ، انتقال صفت توليد آوناسين 14 از يولاف به گندم يا به ساير ميكروارگانيزم ريشه مي باشد و تصور مي شود كه آوناسين، عامل مقاومت يولاف در برابر بيماري پاخوره باشد. بر طبق يافته هاي اين تحقيق، حساسيت گونه هاي Hordeum bulbosum وH.brevisubutatumو H.bogani و جو به بيماري پاخوره خيلي كم بوده ، طوري كه ميلكه(1992) اين گونه ها را به عنوان منابع مقاومت در برابر بيماري پاخوره پيشنهاد كرد . طبق تحقيقات به عمل آمده فرنج، ميان ارقام از نظر ايجاد مصونيت يا مقاومت القايي به وسيله انگل هاي غير بيماريزايي ريشه ، اختلاف آشكاري وجود دارد (لايمرو همكاران ، 1982 ) . نژادي از Fluorescens Pseudomonas كه بيماري پاخوره را كنترل مي كند در ميان ارقام ، روي ريشه ها ، استقرار متفاوتي دارد. ايجاد مصونيت به وسيله قارچ هاي غير بيماريزا ،اساسا"يك پديده مبارزه بيولوژيكي است و در انگلستان و فرانسه مورد تحقيق قرار گرفت. 3-2- تناوب ها در انگلستان ، بيماري پاخوره بيشتر در مزارعي كه غلات به صورت مكرر كشت مي گردد، ديده مي شود. با تغيير روش كشت مي توان كاملا" از اين بيماري اجتناب كرد. يك ديدگاه براي مقابله با اين بيماري آن است كه اگر سطح زير كشت غلات از 40 درصد سطح كل تناوب كمتر باشد مي توان از خسارت پاخوره، لكه چشمي و نماتد كيست غلات جلوگيري كرد ( اسلوپ، 1996).در آلمان،ميلكه(1998)توصيه كرد كه اگر قرار است با تناوب بيماري پاخوره كنترل شود سطح كشت غلات حساس نبايد از 60 درصد سطح كل تناوب تجاوز كند. بررسي هاي به عمل آمده در آلمان شرقي نيز نشان مي دهد، به طور كلي 100 تا 80 درصد سطح كل تناوب را سطح زير كشت غلات تشكيل مي دهند و در واقع اين امر موجب افزايش شيوع بيماري هاي پاخوره، لكه چشمي و نماتد كيست غلات و كاهش عملكرد مي شود. 4-2- تغذيه گياه زراعي هابر و هورن باي (1985) تاثير تغذيه گياهي روي بيماري پاخوره را مورد بررسي قرار داده اند. آنان بر اين باورند كه عناصر مشخص و اساسي براي رشد تمام گياهان عالي ممكن است بر اساس مقدار نسبي مورد نياز به عنوان عناصر پر مصرف مثل كربن ، هيدروژن ، اكسيژن، ازت ، فسفر ، گوگرد، پتاسيم ، كلسيم ، و منيزيم و يا به صورت عناصر كم مصرفي همچون آهن منگنز ، مس ، روي ، موليبدون ، بر و كلر طبقه بندي شوند. در حقيقت كمبود عناصر اصلي و فرعي ، ضمن افزايش عفونت بيماري ها مي توانند موجب كاهش عملكرد گياه نيز شوند. همچنين مطالعات به عمل آمده نشان داد كه كمبود سه عنصر اصلي ازت ، فسفر و پتاسيم ، عملكرد بوته هاي آلوده به بيماري را در مقايسه با بوته هاي سالم كاهش مي دهد. يون ازت آمونيوم نيز بر خلاف يون ازت نيترات ، اثر مساعد خود را از طريق كاهش PH خاك اطراف ريشه، افزايش تعداد موجودات محيط ريشه و تنفس ريشه نشان مي دهد. اثر دو گانه مقادير زياد يون ازت نيترات هم باعث افزايش شدت بيماري و همچنين از طريق توليد ريشه هاي بيشتر در گياه موجب فاصله گرفتن از بيماري مي شود. در اين تحقيق علل اثرات مساعد فسفر و پتاسيم كاملا درك نشده است، اما اثرات مساعد پتاسيم در سطوح متوسط بيماري بسيار بديهي و واضح است. اثر مساعد پتاسيم به شكل كلرورپتاسيم نيز شايد از طريق قدرت هر دو يون در كاهش پتانسيل آب گياه باشد. 5-2- عنصر منگنز از زمان مشاهدات (هابر B 1891 ) به بعد ، بخصوص در ايالات متحده آمريكا و استراليا اثرات منگنز روي بيماري پاخوره مورد توجه زيادي قرار گرفت(ويلهم و همكاران ، 1988) و همچنين هابر و مك كاي بويس (1993) معتقدند كه اين عنصر در گسترش و شدت بيماري پاخوره نقش اساسي دارد. به عبارتي اين عنصر گسترش بيماري را به تاخير مي اندازد و از بزرگ شدن اندازه زخم ولكه جلوگيري مي كند و همچنين موجب افزايش رشد ريشه گياه ميزبان شده و متابوليسم آمونيوم را تحت تاثير قرار مي دهد. كنش متقابل عامل بيماريزا، محيط و ميكروب ها نيز موجب كمبود منگنز در گياه مي شود. درواقع همين كمبود براي كاهش مقاومت گياه در برابر بيماري پاخوره كافي است. شدت بيماري نيز بازتابي از دامنه تاثير عوامل مختلف روي فراهمي منگنز و اثر متقابل آن با فيزيولوژي و مقاومت گياه ميزبان است. بيماري پاخوره همواره در خاك هاي قليايي با حاصلخيزي كم مشاهده مي شود و اين امر حاكي از تثبيت منگنز و كمبود آن در اين نوع خاك ها است. افزايش نيترات زدايي نيز موجب كاهش فراهمي منگنز مي شود. منگنز نه تنها جزيي از تركيب آنزيم ها مي باشد، بلكه بسياري از واكنش هاي كاتاليزوري آنزيم ها را هم فعال مي سازد. در اين نقش منگنز با متابوليسم ، كنش متقابل دارد و در فرآيندهاي تنفس،فتوسنتز ، متابوليسم ، هورمون و سنتز متالوليت هاي ثانويه مربوط به سيستم دفاعي گياه در برابر عوامل بيماري نيز دخالت مي كند. كشت بذور ارقام گندم پاييزه نرم قرمز محتوي منگنز زياد در خاك آلوده به پاخوره نيز در مقايسه با همان بذور، ولي داراي منگنز كم و گياهچه قوي ، سيستم ريشه گسترده تري توليد مي كند و خوشه هاي سفيد آنها از 11 درصد كمتر است ( مك كاي بويس و همكاران ،1995). بذور آغشته به منگنز نيز موجب كاهش پاخوره و افزايش عملكرد مي شوند، اما به اندازه بذور حاوي منگنز زياد مؤثر نمي باشند. كاربرد مستقيم منگنز در خاك از طريق آغشته كردن آن با بذر ، اثرات متفاوتي در كنترل بيماري پاخوره دارند. محلول پاشي منگنز روي برگ ها در كنترل بيماري غير مؤثر مي باشد، چون منگنز در آوندهاي آبكشي تثبيت و غير متحرك مي شود. يون MN+4 به وسيله ميكرو ارگانيزم هاي هوازي و غير هوازي و همچنين به وسيله ريشه گياهاني كه منگنز را بيشتر به شكل MN+2 جذب مي كنند، احيا مي شود. 6-2- PH خاك عمليات مديريت خاك شامل نگه داشتن PH خاك در حد مناسب و عمليات خاك ورزي است. حمله هاي شديد بيماري پاخوره ، گاهي در لكه هاي اسيدي مزارع نيز ديده مي شود. از آن جا كه بيماري پاخوره معمولا، بيماري خاك هاي قليايي محسوب مي شود، محققان معتقدند كه ميان نژادهاي G.graminis از نظر تحمل دامنه هاي مختلف PH اختلاف زيادي وجود دارد. -2- علف كش ها آلتمن(1985 اثرات علف كش ها را روي بيماري پاخوره مورد بررسي قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه علف هاي هرز باريك برگ دائمي نظير بيد گياه (Elytrigia repens ) در انتقال آلودگي از گياهان بينابين و مقاوم نقش مهمي دارند. اين علف هاي هرز از طريق رقابت در جذب ازت و ساير عناصر غذايي مي توانند موجب افزايش حساسيت گياه نسبت به بيماري شوند و كاربرد برخي علف كش ها ( از قبيل مكوپروپ 21 و مشتقات اسيد بنزوئيك) گاهي موجب شديد تر شدن اثرات بيماري مي شوند ( نيلسون ، 1937)، (توتمان و تامپسون، 1978) در خاك استريل نشده بيشتر علف كش ها مانند تريفلورالين، ديكوات+پاراكوات ، و بخصوص بيشتر گليفوزيت،موجب افزايش بيماري پاخوره مي شوند . زيرا احتمال دارد اين علف كش ها موجب كاهش جمعيت ميكروب هاي دشمن پاخوره شوند. برخي قارچ هاي خاكزي به عنوان تشديد كنندگان گليفوزيت عمل مي كنند. از اين نوع قارچ ها مي توان به FusariumCulmorum,RhizoctoniaSsp,Gaeumannomyces -graminis,pythium spp اشاره كرد. 1- خط مشي هاي مديريت بيماري پاخوره 1-3- عمليات زراعي در حال حاضر، بهترين خط مشي كنترل بيماري پاخوره ، محدود كردن خسارت آن مي باشد. يعني به منظور كاهش اثرات بيماري پاخوره روي رشد گياه ميزبان ، عمليات زراعي را بايد طوري تغيير داد كه آب و هوا ، بيشتر براي رشد گياه ميزبان مساعد شود، نه براي عامل بيماري . محدوديت اين خط مشي ممكن است سود آوري توليد گندم و الگوهاي كشت معقول را نيز تا حد زيادي محدود كند. 2-3- تغذيه گياه ميزبان بررسي تغذيه گياه ميزبان به مدت چند سال نشان داد كه معمولا كمبود عناصر غذايي موجب تشديد بيماري مي شود. در شرايط مناسب ازت آمونيوم ، كلرورپتاسيم ويا ساير كودهاي معدني موجب كاهش شدت بيماري پاخوره يا كاهش اثرات آن روي گياه ميزبان مي شوند. خوشبختانه مصرف كودهاي شيميايي به منظور افزايش توليد گياه زراعي نيز معمولا در مقايسه با گياهان ضعيف تر از نظر كود دهي موجب كاهش شدت بيماري پاخوره مي شود. در صورت مشاهده بيماري پاخوره در مزرعه گندم ، مصرف ازت را مي توان طوري تنظيم كرد كه تا اثرات مخرب بيماري روي گياه ميزبان جبران شود. به عنوان مثال ، مصرف سرك كود ازت در مزراع گندم رتا مستد يك بار در اوايل يا اواسط اسفند ماه به ميزان 40 كيلوگرم ازت در هكتار و بار دوم در فروردين ماه به ميزان 160 كيلوگرم ازت در هكتار ، بخصوص بعد از زمستان پر باران و برف، موجب كاهش شدت بيماري پاخوره شد پريو و همكاران، (1986)، اما اثرات آن ممكن است متغير باشد (هورن باي و همكاران (1990).
وركروگيليگان(1990) دريافتند كه اثر زمان و مقدار مصرف ازت در بهار روي اين بيماري نامنظم و زودگذر مي باشد و نتيجه گرفتند كه تصميم گيري در اين مورد براي كنترل بيماري، يك راهبرد خنثي است. 3-3-كنترل شيميايي براي كنترل شيميايي بيماري پاخوره ، آزمايش هايي با روش هاي ضد عفوني خاك از جمله مواد دود زا ، سمپاشي و ضد عفوني بذر صورت گرفته است. 1-مواد دود زا : مواد تدخيني سطح جمعيت بيماري پاخوره را تا حد بسيار كمي پايين مي آورند. اما در ميان ساير معايب ، مانع عمده در كاربرد تجارتي آنها ، هزينه زياد است. اين مواد عمده به صورت غير انتخابي عمل مي كنند و سال بعد از تيمار احتمالا به دليل كاهش ريز گياهان دشمن بيماري در خاك، جمعيت عامل بيماري به طور سريع افزايش مي يابد و در صورت كشت غلات ديگر ، بدون استفاده مجدد از اين سموم ، متعاقبا شدت آلودگي افزايش مي يابد . ضد عفوني خاك با حجم و غلظت زياد و خطر آلودگي آب هاي زير زميني به اين سموم نيز استفاده عملي از اين مواد را منع مي كند. 2-قارچكش ها : بيماري پاخوره قارچ خاكزي و عامل بيماري ريشه ، به سختي قابل كنترل با قارچ كش ها است، زيرا با روش هاي متداوال ، بسياري از قارچ كش ها به هدف خود ، يعني عامل بيماري پاخوره نمي رسند. 3-ضد عفوني خاك با قارچ كش ها : تحقيقات به عمل آمده نشان مي دهد كه قارچ كش هاي متعارف نسبت به مواد تدخيني آزمايش شده انتخابي تر عمل مي كنند . هدف عمده در انتخاب قارچ كش ها آن است كه چگونه مي توان قارچ كش از محل مصرف دوباره به محل مايه تلقيح يا منطقه آلودگي منتقل شود. اين امر نياز به سم را به حداقل مي رساند و موجب بيشترين تاثير سم مي شود. نياز يه قارچ كش ها با تحرك كم در خاك نيز توسط يكي از محققان با قرار گرفتن نزديك به محل بذر براي حفظ ريشه هاي بذري از آلودگي اوليه يا در منطقه طوقه براي حفظ ريشه هاي ثانوي در حال رشد، نشان داده شده است ( بيت من ، 1985).. 1- ضد عفوني بذور : نخستين قارچ كشي كه نشان داد با ضد عفوني بذر ، بيماري پاخوره را به نحو مؤثري كنترل مي كنند تركيب SBI تري دي منول است. آزمايش هاي به عمل آمده نشان مي دهد كه اين قارچ كش در گندم پاييزه زود كاشت براي حفظ اوليه سيستم ريشه بذري ، سم مفيدي است؛ طوري كه اين قارچ كش در مونتانا به طور موثري موجب تاخير در گسترش بيماري پاخوره در گندم آبي شده است. 4-3- علف كش ها علف كش ها ممكن است بيماري پاخوره را به طور غير مستقيم تحت تاثير قرار دهند. علف كش ها اغلب به جاي كنترل بيماري ، از طريق گياه سوزي شرايط را براي حمله و گسترش بيماري مستعد مي كنند. (هابر ، 1981)و (يارهام ، 1981) علفكش ها ممكن است از طريق كاهش رقابت براي جذب عناصر غذايي و يا با از بين بردن علف هاي هرز باريك برگ چند ساله ناقل پاخوره، بيماري را كنترل كنند. 5-3- موارد ذيل براي كنترل پاخوره توصيه مي شوند: 1- دانش محلي : شناخت خاك مزرعه براي كشاورز حايز اهميت مي باشد، زيرا كشاورز را قادر به ارزيابي خطرات بيماري پاخوره در خاك مي كند. 2- جلوگيري از خسارت زياد بيماري : در خاك هايي كه خطر خسارت بيماري پاخوره بسيار زياد است، هرگز گندم را نبايد در تناوب غلات به عنوان محصول دوم يا سوم كشت كرد. 3- تناوب : تناوب هاي كوتاه مدت براي جلوگيري از گسترش پاخوره شديد يا كشت مستمر يك نوع از غلات به منظور بهره برداري از « پديده زوال پاخوره »، بر تناوب هاي ميان مدت ارجحيت دارد. 4- مديريت خاك: مشكلات زهكشي يا ساختماني خاك كه ممكن است ريشه دهي را محدود كند، بايد بر طرف شود. 5- كنترل علف هاي هرز : علف هاي هرز باريك برگ چند ساله را بايد قبل از كشت محصول بينابين كنترل كرد، زيرا كنترل آنها قبل از كشت غلات در واقع ممكن است خطر عفونت را افزايش دهد. 6- تاريخ كشت: تاريخ زود كاشت براي گندم كشت سال اول و تاريخ دير كاشت براي گندم هاي در معرض خطر زياد بيماري و كشت هاي بعدي توصيه مي شود. 7- ميزان بذر : ميزان زياد بذر از طريق رقابت ميان بوته اي موجب كاهش رشد ريشه مي شود و بنابراين بايد از ايجاد شرايط مساعد براي بيماري جلوگيري كرد. 8- تغذيه گياه زراعي : بوته هاي مزراع نبايد دچار كمبود عناصر اصلي بخصوص فسفات شوند. زيرا در شرايط خطر زياد بيماري ، به احتمال زياد سولفات آمونيوم بيشتر از ساير منابع ازت موجب كاهش بيماري پاخوره مي شود. 9- كنترل PH : براي جلوگيري از گسترش لكه هاي اسيدي ، آهك دهي عمل مهمي است، اما از آهك دهي بيش از حد بايد اجتناب كرد؛ 10- مبارزه شيميايي : هر چند در حال حاضر در مبارزه با اين بيماري ، قارچ كش قابل اطميناني در دسترس نيست، گاهي ضد عفوني بذر با قارچ كش تري دي منول موجب كاهش آلودگي و افزايش عملكرد در حضور ميزبان بيماري مي شود.
نظرات شما عزیزان:
✓☂★★ سیرجانی ها ★★☂ درباره وبلاگ موضوعات پیوندهای روزانه پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||||
|